حساب روز ماهی که دولت با استعفای تریبون موافقت کرد اما خواست عملکرد صاحب تریبون را حفظ کند از دستمان خارج شده است، به نوعی دولت انگار از نحوه سخن گفتن سخنگو ناراضی بود نه عملکردش در سازمان مدیریت برنامه، اما از آن زمان تاکنون با وجودی که در بسیاری از اتفاقات جای اظهارنظر دولتیها خالی بوده است اما نداشتن سخنگو هم انگار خیلی برای دولت و دولتیها بد نبوده از این جهت که آرامش و هماهنگی خاصی را به وجود آورده و کمتر مردم را حرص داده است.
شاید نبود سخنگو کمتر باعث شود که اتفاقی رخ داده عادی جلوه داده شوند، شاید در این مدت کمتر شاهد اخبار ضد و نقیض و انتشار اخبار ناهماهنگ از سوی دولت بودهایم. دیگر کسی نمیگوید یارانه برخی حذف میشود و کس دیگری در لحظه خبر را تکذیب کند. دیگر کسی از دولتیها از برنامه و طرحی نمیگوید که فرد دیگری در دولت خلافش را اظهار کند!
سخنگو داشتن در هر دستگاهی شاید نخستین و در اولویتهای مهم باشد اما داشتن سخنگویی هماهنگ که بدنه آن دستگاه قبولش داشته باشند نیز جای تامل و تفکر دارد. هر چند که رسانههای بسیاری و آنهایی که به قول دفتر سخگویی در نشستهای جناب سخنگو جا میشدند!! از اینکه او رفته ناراحت هستند که این ناراحتی هم در جای خود قابل بررسی است، اما رسانههایی هم که به دلایل نامشخص و گاها عجیب و غریب مانند کمبود فضا! یک سال و اندی در پشت دربهای بسته ماندهاند نیز امید دارند تا نفر بعدی کسی باشد که به سخن رئیسجمهور در روز نخست تحلیف عمل کرده و یادش مانده باشد که رئیس دولت از بستن دهان منتقد به خدا پناه برد.
در عین حال یادآوری این نکته نیز ضروری است که همه رسانههای خودی و منتقد قطعا نیازمند سخنگویی هستند که واقعیت را بنا بر مصلحت کشور و بدون غرض و نگاه حزبی گفته و اجازه پرسیدن و اقناع شدن را به آنها دهد، قطعا هر رسانه آزادهای میخواهد با پاسخ شنیدن و گرفتن پاسخ پرسش مردمی که نمایندهشان است راهی شود نه دیدن لبخندهایی که تنها در صورت خوشایند سخنگو میتوان آنها را دید.
بر همین اساس است که امروز در نبود سخنگو آرامشی را میبینیم که امید داریم در بودن سخنگوی جدید این آرامش را هم دوباره مشاهده کنیم.
سوشیانت آسمانی